سُبُلَ السَّلام

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

سُبُلَ السَّلام

سهمِ "من"

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ب.ظ


"انتقام سخت" ترکیبی که این روزها بسیار با آن مواجه شدیم و هشتگ انتقام سخت را بارها در فضای رسانه ای دیده ایم. اما این ترکیب چه تاثیری در فرآیند زندگی ما خواهد داشت؟ آیا ما هم باید در این انتقام سهمی داشته باشیم؟ سهم ما چگونه خواهد بود؟ چگونه
باید خود را شریک بدانیم؟ یعنی آیا باید یک مدل زندگی جدیدی را برای خود تعریف کنیم یا رفتارهای خاصی را انجام بدهیم؟!
همه سوالا ِت اینچنینی ما را به سمت مقوله " سبک زندگی" هدایت می کند. ما در این مجال به این می پردازیم که "انتقام سخت" در سبک زندگی ما چگونه تعریف می شود؟ آیا یک نسخه عمومی و برای همه آحاد جامعه است و یا اینکه به افراد خاصی از جامعه تعلق دارد؟
در ابتدا به عنوان مقدمه لازم است تعریف سبک زندگی را با هم مرور کنیم، چرا که وقتی صحبت از سبک زندگی می شود برخی تعبیر به قالب زندگی می کنند و می گویند اصطلاح " سبک زندگی اسلامی" با توجه به بعد مکانی و زمانی ما با صدر اسلام در قالب
زندگی امروز جای نمی گیرد و به بیان دیگر نمی توان شرایط امروز را در آن قالب جای داد. در صورتی که تعریف ما از سبک زندگی ناظر بر محتوا و روح زندگیست نه قالب آن و صراحتا می پذیریم که قالب در هر عصر و زمانی تفاوت دارد. بنابراین در این تعریف از سبک زندگی که بر ساختن محتوای تاکید دارد به سه جنبه توجه داریم که تشکیل دهنده آن است: اول نگاه ما به زندگی و عالم هستی که افکار و عقاید ما را دربر می گیرد، دوم احساس ما نسبت به مسائل و افراد که حب  و بغض های ما را شامل می شود و سوم برنامه ها، روش ها و رفتارهای ماست بر اساس موارد قبلی شکل می گیرد و مجموعه این ها در کنار هم سبک زندگی را تشکیل می دهد.
پس در فرآیند "سبک زندگی اسلامی" باید بدانیم روح زندگی ما بر اساس عقاید و نگاه ما در زندگی و ح ّب و بغض های ما( که بر اساس نگاه توحیدی به عالم هستی و در چارچوب های دین تعیین شده) شکل می گیرد و نهایتا سبب می شود روش ها و رفتارها
براساس آن تنظیم شوند. بعد از این مقدمه سوال اینجاست که انتقام سخت کجای این سبک زندگی قرار خواهد گرفت؟
عملیات موشکی ما در برابر اقدام تروریستی نیروهای آمریکایی در واقع بخشی از فرآیند استکبار ستیزی است که در قسمت مهمی از سبک زندگی اسلامی تعریف می شود. یعنی همان حب و بغض های ما در برابر آنچه که با آن در جریان زندگی مواجه می شویم که این موضوع در عقاید اسلامی به "تولی" و "تبری" تعبیر شده است، البته آن در احساسات و علایق ما باقی نمی ماند و وارد  روش ها و رفتارها خواهد شد، یعنی باید رفتارهای ما متناسب با آن ها شکل بگیرند؛ بنابراین می توان گفت که انتقام سخت صرفا به افراد خاصی از جامعه تعلق نمی گیرد بلکه این مفهوم همه مسلمانان را به خود فرا می خواند.
حال نقش ما بعد از تنظیم حب و بغض هایمان (علایق و احساسات در سبک زندگی) متناسب با چارچوب های دین بیشتر در حوزه رفتاری تعریف می شود؛ یعنی رفتار ما در زندگی و شئونات مختلف آن اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و به بیان کلی تر فرهنگی ادامه دهنده جنبه دیگری از انتقام سخت خواهد بود. اگر تا قبل از این، مقابله با استکبار در فرهنگ حاکم بر زندگی ما استوار نشده و در حد شعارهایی که بر زبان می آیند و خیلی زود هم از روح زندگی خارج می شوند، بود اکنون باید در راستای اصلاح سبک زندگی خود این مفهوم را وارد حوزه روش ها و رفتارهای زندگی کنیم.
 ما شاید بارها و بارها اصطلاح "تهاجم فرهنگی" را شنیده ایم و همین تهاجم است که روحیه مقابله با دشمن در جهات مختلف زندگی را برایمان کمرنگ کرده و مدل رفتاری ما را به سمت و سویی دیگر کشانده است. بر همین اساس انتقام سخت ( در نقطه مقابل تهاجم فرهنگی)  می تواند مقدمه ای باشد برای تلاش در مقابل عناصر منحرف کننده رفتارهای ما در جهت ایجاد سبک زندگی اسلامی برای خود و خانواده خود.
در آخر اگر بخواهیم برخی از نکات تاثیر گذار در فرهنگ حاکم بر سبک زندگی اسلامی را که در ارتباط با مقوله استکبارستیزی است، بیان کنیم می توان به دو نکته مهم اشاره کرد، هرچند که این موارد از مسائلیست که مبنای امور تربیتی محسوب می شود اما در واقع شکل گیری همین زیرساخت های تربیتی نهایتا منجر به رفتار صحیح در مدل زندگی مورد نظر ما خواهد شد:
١ -توجه به " خودباوری" و عزت نفس و تقویت این روحیه در خود و خانواده که سبب شناخت توانایی های خود و استفاده مناسب از آن هاست. به طور مثال در زمینه اقتصاد همین خود باوریست که سبب می شود فرد نسبت به " اقتصاد مقاومتی" و اعتماد به توانایی های داخلی بی تفاوت نباشد و در راستای آن تلاش کند؛ چرا که خود کم بینی سبب تقلید کورکورانه می شود و زمینه را برای پذیرش
برنامه های دشمن به راحتی فراهم می آورد. در واقع زمانی که فرد خودباوری دارد از انتقام سخت سخن می گوید؛ یعنی با تکیه بر توانایی های خود، عقلا می پذیرد که "برای حیات زیر سلطه غیر نمی توان ارزشی قائل شد".*

2_ موضوع مهم دیگر بالا بردن سطح شناخت دینی و سیاسی خود و خانواده است. این همان پایه ریزی درست بنیان های اعتقادی است که می تواند فرد را به یک سنگر تبدیل کند و از انفعال به فعلیت برساند. براساس این شناخت است که در می یاید شرع نیز مسلمانان را به مقابله با مستکبران دعوت کرده و حتی بر آن تاکید نموده است.

...................................

* این جمله از امام خمینی است در جلد 6 صحیفه امام

 

 

 

                       حاج قاسم سلیمانی

 

  • ط.علیخانی

عاشورای من

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ

فهو حسبی...
هر سال، چنین شبی شب عاشورا...
بیشتر از هر روز و شب دیگر سال، 
حتی خیلی بیشتر از شب های قدر، به خودم می پیچم.
در گریه های خانوم زینب، گریه های خودم را می بینم و در لحظات نفس گیر قتلگاه،
کوتاهی هایم را که با محاسبه سالیانه خودم، عاشورای هر سال، به سال های قبل اضافه می شود.
من مانده ام با این همه بار سنگین، چطور می توانم جزو آدم هایی باشم که در قبال امام مهدی، سکوت نکنم و خیلی قاطع، درست را از نادرست تشخیص بدهم که شاهد چنین قتلگاه برای معصوم زمانم نباشم. 
تازه اگر وجود سکوت کردن را داشته باشم و حتی مخالف شان هم نباشم.
هر لحظه که فکر می کنم، آنقدری برای یقینم به ایمان به خدا  داشتن، آنقدری برایش کار نکرده ام که چنین توقعی از خودم داشته باشم که جزو 313 نفر باقی مانده برای حصرت باشم.
هر چقدر که در خودم می جورم و به خودم می لولم، نمی شود حتی یک روزم را بدون بار سنگین و یا سبک گناه، بگذرانم، چطور انتظار دارم زهیر بشوم؟
باز هم امیدم به خداست. نا امید نمی شوم. شاهدش هم این که قبل از این که فرزندم به بار بنشیند، خودم را مادر شهید فرض کردم. که دردانه ام شهید راه صاحبش بشود.
امشب به اندازه پر مگسی، دلم را به دل حضرت مادر دادم در غم سنگین فرزند، که قطعن غم جهل و نادانی قاتلان فرزند مبارک شان بارها برای شان سنگین تر بوده.
در چنین شرایطی باز هم صدر دعاهایم برای فرزندم، جان دادن در راه حضرت مهدی است.
و با محاسباتم، ظاهرن این تنها سلاح من برای ماندن در راه حسین است....

 

چگونه می توان خفت؟

چهارشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۳۳ ب.ظ

"عقل معاش می گوید که شب وقت خفتن است اما عشق می گوید چگونه می توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده کفرآبادیست که در آن احکام حق مورد غفلت است..."

صدای شهید آوینی را گوش می کنم...پسرم تاب می خورد و آرام آرام چشم هایش روی هم ما آیند. چشم های کودک من، در جهان بی خبریش، دنبال خواب است.... من به شباهت هایمان فکر می کنم. شهید می گوید "غفلت"... شباهت ما با کودکانمان در بی خبریست. او در بی خبری از جهان و ما در ب خبری از خویش با ذهن هایی انباشته از خبرهای دور و نزدیک.

خواب کودک من سنگین می شود و سرش روی تاب می افتد، مثل سرهای ما که روی قلبمان سنگینی می کندو انگارهیچ کس نیست که مثل مادری ما را از روی این تاب دنیا بردارد ...چه شباهتی داریم ما!


با صدای شهید کوش کنید:



  • ط.علیخانی

رَ هِ ش یا شَ ه ر؟

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۴ ق.ظ

سلام

چند وقتیست که با چند همسایه و دوست اینستاگرامی تصمیم گرفتیم که بازگشتِ به وبلاگ را شروع کنیم. اما دقیقا مثل اول مهر و شروع مدرسه که همیشه با یک دلهره همراه بود، اینجا هم همبنطور شد....که باید بنویسم اما از چه؟

باید از کتابی که چند روز پیش به دستم رسید و اصلا هم قصد نداشتم اینقدر سریع بخوانمش، تشکر کنم...البته بهتر است بگویم از نویسنده کتاب تشکر میکنم که رخوت و تنبلی  در نوشتن را از من گرفت و دلهره شروع، تمام شد...

کتاب"رَهِش"  تازه ترین اثرآقای رضا امیرخانی است. کتاب روایت داستان یک خانواده سه نفره است در شهر تهران... پدرو مادر ویک کودکی که بیماری سل دارد. کش مکش خانواده بخاطر کودکیست که  آلودگی شهر  نفس کشیدن را برایش سخت کرده؛ و هر روز بخاطر ساخت وسازهای بی رویه شهری و تبدیل باغ ها به یک ساختمان جدید، سخت تر هم میشود... اما آن چیزی که درک این حقیقت را بهتر میکند و آن را بر جان مینشاند تشبیهی است که نویسنده با ظرافت به تصویر کشیده است. تشبیه این اتفاقی که برای شهرهایی چون تهران در حال افتادن است به مجازاتِِ"خودبس"در دربار پادشاهانِ صفوی است...  البته در کنار مجازات شهر، ساکنان آن نیز بالاجبار مجازات میشوند، مثل همین کودک که به جای تنفس هوا، باید کپسول اکسیژن تنفس کند....

چه اتفاقی برای شهرهای ما افتاده است و خواهد افتاد؟ به کجا چنین شتابان؟

البته با وجود این محتوای جدید داستان، اثر بی نقص نیست...البته از نظر محتوا منظورم است نه فرم و قالب! اینکه داستان اینگونه به مخاطب القا میشود که همه مشکلات زندگی شهر نشینی امروز بخاطر ساخت و سازهای بی رویه است...مثلا اینکه ساکنان اپارتمانهای داستان سبک زندگی شان غربی شده بنظر دیگر ربط مستقیم به شهرداری ندارد. میشود در آپارتمان ها هم فرهنگ ایرانی اسلامی را پیاده کرد... در واقع نقد نویسنده به سبک زندگی امروز از جهات مختلف تفکیک نشده. 

اما به لحاظ کلی موضوع جذابیت خود را دارد...

کتاب را بخوانید و قبلش حتما تصویر جلد را با دقت نگاه کنید نا شیرین تر شود!

  • ط.علیخانی

برای بیست ویکم تیر

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۴۴ ب.ظ

موضوع  حجاب به عنوانی یک امر چند وجهی در دین اسلام مطرح است؛ از یک طرف موضوعیست  اجتماعی و فرهنگی، از طرف دیگر عبادی. درواقع به علت همین وجه اجتماعی-فرهنگی آن و اینکه یک عمل عبادیِ صرف نیست، باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. اما سؤال اینجاست که چرا با وجود رفتارهایی که در حمایت از حجاب و برای ترویج آن در جامعه انجام می شود، باز هم وضعیت حجاب در یک جامعه اسلامی این گونه است و در شرایط اسفباری به سر می برد؟ شاید همه ما افراد دغدغه مند زیادی در این رابطه بشناسیم اما چراهرچه در زمان پیش می رویم با یک سیر نزولی مواجهیم؟ گویا بیشتر از اینکه اقدام عملیِ موثر در این باره انجام شود، به رفتارهای شعارگونه و نمادین بسنده می شود؛ طوری که همه جا حرف از حجاب هست اما واقعیت آن مهجور مانده است.

هرچند پرداختن به ابعاد مختلف این بحث مجال بیشتری را می طلبد و نمی توان در چنین فرصتی جوانب موضوع را بررسی نمود، اما در این یادداشت به دو نکته حائز اهمیت در این باره می پردازیم که به نوعی به برخی از دلایل شرایط کنونی حجاب اشاره دارند.

نکته اول توجه به عفاف و حیا است.نپرداختن به عفاف و حیا در کنار حجاب آسیب جدی به این قضیه وارد می کند.چراکه حجاب در مکتب اسلام، زیرمجموعه بحث عفاف مطرح می شود و اخص از آن است و در واقع از این زاویه است که می توان به سوالات پیرامون آن به درستی پاسخ داد. به طور مثال پرداختن به صرفِ حجاب سبب می شود که در فیلم های شبکه ها ی تلوزیونی ما، تأکی و نظارت بر رعایت ظاهر حجاب (البته تا حدودی )هست در حالیکه در همان فیلم ها  مسأله عفاف که بحث کلی تریست رعایت نشده و فیلم نه تنها روایتگر بلکه تأیید کننده روابط نادرست با نامحرم هم هست. در اینجا شاید حجاب ظاهری رعایت شده اما پایه و اساس آن که حیا و عفت است نادیده گرفته شده است. حال "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"...

نکته بعدی که به نظر حائز اهمیت است اینکه فراموش نکنیم حجاب و عفاف به عنوان یکی از احکام اسلامی،در کنار سایر احکام و مسائل این مکتب ( همچون عدالت اجتماعی، جهاد، مبارزه با ظلم و فسادو…)معنا می دهد و در اثر پیشبرداین  امور، موضوع عفاف نیز به سمت و سوی بهتری هدایت خواهد شد. به عبارت دیگر در در ترویج حجاب و عفاف و در برنامه ریزی های خرد و کلان در این زمینه، باید این نکته مورد توجه قرار گیرد  که به احکام اسلام( به خصوص احکام اجتماعی) باید به صورت یک مجموعه نگاه کرد که رشد هر کدام در دیگری تأثیرگذار است و عدم توجه به هریک، موجب نقص در کل مجموعه است.


پانوشت:

  1. بیست و یکم تیرماه سالروز قیام مردم مشهد در سال 1314 شمسی است که در اعتراض به قانون کشف حجاب رضاخان در مسجد گوهرشاد به گلوله بسته شدند 
  2. پیشنهاد میکنم نگاهی بیندازید به دو کتاب "حجاب بی حجاب" و "حجاب با حجاب" از محمدرضا زائری
  • ط.علیخانی

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند

                  السلام علیک یا امیر المومنین



عید برشما میارک :)

  • ط.علیخانی

کلام امیر

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ب.ظ

در نامه سی و یکم نهج البلاغه که در واقع وصیت و توصیه های حضرت به فرزندشان است، اولین توصیه امام به فرزند خود رعایت تقوا است: "فَاِنّى اُوصیکَ بِتَقْوَى اللّهِ ..."

یعنی وقتی این  امردر صدر همه توصیه های قرار می گیرد باید فهمید که چقدر اهمیت دارد...به معنای تقوا  فکر میکنم که به  کلام نور دیگری از این خانواده می رسم به حدیثی از  امام صادق (ع) ؛که چقدر کوتاه و کامل برایم تقوا را توصیف می کند: د


- "وَ سُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ تَفْسِیرِ التَّقْوَى فَقَالَ أَنْ لَا یَفْقِدَکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ‏ حَیْثُ‏ نَهَاکَ."*

تقوا این است که خداوند تورا در هر موردی که بدان امر کرده است، مفقود نبیند و در هر موردی که از آن باز داشته است حاضر نبیند.




منونم از شما خاندان کرامت

* بحار الانوار، ج67، ص285

  • ط.علیخانی

سَلامٌ علی آل یاسین...

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ب.ظ
  • ط.علیخانی

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

حضرت زینُ العابدین، علیِّ بنِ الحسینِ بن علیِّ بن ابی طالب علیه السلام می فرماید: "اى مردم! از خداوند بپرهیزید و آگاه باشید که به سوى او بازمی گردید و هر کسى کردار نیک و بدش را در برابر خویش خواهد یافت اگر چه دوست دارد بین او و کار ناپسندش فاصله‏اى دور باشد. خداى، شما را از خویش پرهیز داد. واى بر تو اى آدمیزاده غفلت ورز که از تو غافل نیستند، به درستى مرگ به سوى تو، بیش از هر چیز دیگرى شتاب گرفته، به راستى که شتابان به تو روى آورده، تو را می جوید و نزدیک است که تو را در رباید؛ پس به تحقیق، عمرت به سر آید و فرشته مرگ جانت را برباید و تنها به گورت خواهى رفت؛ پس جانت به تو بازگردانده شود و بى‏خواست تو دو فرشته نکیر و منکر بر تو درآیند براى بازپرسى و آزمونى سخت.

هان! اولین پرسش از تو، در باره پروردگار توست که او را می پرستیدى و از پیامبرى که به سویت فرستاده شده بود و دینى که بدان گرویده بودى ‏و کتابى که می خواندى و امامى که رهرو او بودى و عمرت که در چه کار به پایان رساندى و دارائى تو که از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى خرج کردى.

بر حذر باش و مواظب خود باش و پیش از آزمون و پرسش و خبرگیرى، پاسخ را آماده کن. پس اگر مؤمن و آگاه به دین خویش، پیرو راست پیشه گان، دوستدار اولیاء خداى باشى، خداى، برهانش را در دسترس تو بگذارد و زبانت را به درست گویا سازد تا اینکه نیکو پاسخى دهى و به بهشت و خشنودى خداى بشارت داده شوى‏..."*

در عنوان این حدیث در تحف العقول آمده است:  این سخن نصیحت حضرت است به یاران و شیعیانش که در هر جمعه به آنها  یادآوری می کرده است.

اما در ادامه پست قبلی و بررسی کوتاه سخنان امام (ع)، بیانات حضرت را  با توجه به همان جهت گیری که گفته شد، می توان در چند دسته طبقه بندی کرد که در اینجا فقط توضیحی درباره مورد اول می نویسم که در ارتباط با حدیث بالاست و برای شرح باقی مطالب  بی زحمت به کتاب "انسان 250" مراجعه کنید:

  • یک نوع آن بیاناتی است که خطاب به عامه مردم استو شنونده یا خواننده آن یاران نزدیک و خاص امام نیستند.
  • یک نوع بیاناتی است که خطاب به عده خاصی است که از یاران اصلی امام و معتقد به حکومت اهل بیت هستند.
  • نوع دیگر بیاناتی است که امام به طور صریح، مردم را به داشتن تشکیلات اسلامی ویژه دعوت می کند.
  • دسته دیگر بیاناتی است که  اشاره به مطالب کلی دارد و مبانی زندگی اسلامی را بیان می کند.
  • یک نوع هم آن چیزی است که در صحیفه می بینید. یعنی مجموعه از دعا ها در امور مختلف زندگی، که در ضمن این ادعیه، حضرت اگیزه زندگی اسلامی را در ذهن مردم زنده نگه می دارد...


اما دسته اول که خطاب به عامه مردم است: در اینجا حضرت دائما به آیات استناد می کند، چرا که عامه مردم ، ایشان را به عنوانِ امام نگاه نمی کنند و برای حرف های ایشان دلیل می خواهند. در همین روایتی هم که در اینجا آمده است، خطاب امام  یا ایها الناس است  که همین عمومیت بیان را نشان می دهد؛ در صورتی که در روایات دسته دوم خطاب به مومنان گفته می شود.

نکته دیگر اینکه حضرت به طور صریح دستگاه حکومت را مورد عتاب و مواخذه قرار نمی دهد و روایت بیشتر بیان معارف  و عقاید اسلامیست با زبان موعظه و با همین زبان نصیحت امام سعی می کند انگیزه شناخت مباحث اسلامی را در مخاطب خود بیدار کند( مثلادر آنجا که می گوید "هان! اولین پرسش از تو، در باره پروردگار توست که او را مى‏پرستیدى و از پیامبرى که به سویت فرستاده شده بود " که انگیزه شناخت خدا و نبوت را به مخاطب گوشزد می کند) آنگاه بعد از بیان این عقاید اصلی نکته اساسی مورد نظرشان را بیان می کنند: (دو فرشته نکیر و منکر در قبر) از تو درباره امامی که رهرو او بودی سوال می کنند. یعنی حضرت مساله امامت را در اینجا مطرح می کند. مساله امامت در زبان ائمه یعنی همان مساله حکومت و فرقی بین ولایت و امامت در بیانات ایشان نیست.... امامی که در اینجا مطرح می کنند یعنی هم آن کسی که متکفل ارشاد و هدایت انسان است در امر دین، و هم متکفل اداره امور زندگی دنیای انسان... حالا وقتی امام می فرماید از امامت در قبر از تو سوال می شود یعنی به تو می گویند که امامت را در ست انتخاب کرده بودی؟ و آن کسی که ربر جامعه ات بود آیا به راستی امام بود؟ با این مطلب مردم را نسبت به این مساله بیدار می کندو امامت را که حکومت بنی امیه اصلا مایل نبود از آن صحبتی شود، در ضمن موغظه در ذهن مردم زنده می کند. این یکی از روش های خیلی آرام امام (ع)است. البته ایشان در مورادی روش های  تند هم داشته اند.**

اینگونه است شاید این روایت  در ابتدا یک موعظه در بابا عقاید کلی بنظر بیاید اما اگر خوب دقت کنیم  می بینیم امام (ع) به صورت کاملا ضمنی، مطلب مورد نظر خود را -که صراحتا امکان بیان آن را ندارد-  آورده است و در واقع ایشان هم در مدت امامت خود به روشهای مختلف، در همان جهت تشکیل حکومت اسلامی و شناساندن این جایگاه به مردم تلاش می کند..


* حدیث از تحف العقول، ترجمه حسن زاده صفحه 433 است
** تلخیص از کتاب انسان 250ساله ، فصل نهم



  • ط.علیخانی

زینت عبادت کنند گان / به مناسبت هشتم شوال

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

حتی وقتی اسم "بقیع" هم که می آید بیشتر از چند خط از امامم علی بن الحسین (ع) از ذهنم عبور نمی کند... با تخریب بارگاه مطهرش، چقدر خوب توانسته اند ایشان را در ذهن شیعیانش کمرنگ کنند... 

امام سجاد... یک صحیفه از او در ذهن دارم  و همان مساله بیماری ایشان در عاشورا  و حتی در قرآن بسر گرفتن های شب قدر هم آنقدر تند رد می شوم و آنقدر در روضه عاشورا تمرکز کرده ام  که گاهی ذهنم حتی صحیفه را هم به یاد نمی آورد و  می ماند همان بیماری ایشان...  یعنی چون ایشان در آن چندروز از محرم سال 61 بیمار بودند باید از کل امامت ایشان همین در زهن من برجسته شود؟! مطالبی که در ادامه می نویسم تلخیص بخشی از کتاب "انسان 250ساله" در این رابطه است:


توجه به اینکه هدف اصلی ائمه در طول زندگی همواره تشکیل حکومت بوده، خیلی مهم است.،تا ولایت الهی را در جهان حاکم کنند. نه اینکه فقط چند امام به این هدف نظر داشته اند و برخی دیگر از ایشان مانند امام سجاد کنج عزلت و عبادت گزیده باشند. با این دید است که می توان  حتی حوادث جزئی زندگی امام را درست تبیین کرد. 

حالا سال 61 است و  مسئولیت امامت علی بن الحسین (ع) بعد از واقعه عاشورا شروع شد. ایشان حدود 30 سال امامت کردند(61-95 ه.ق) که تمام اقدامات ایشان و حتی همان دعا های صحیفه ایشان نیز برای همین هدف مشترک بوده است. با توجه به همین هدف است که می بینیم امام در مدت امامت، تمام تلاش خود را کرده است تا قافله اسلامی را پیش ببرد. البته دوره امام سجاد(ع) کار با دشواری آغاز می شود چرا که حادثه کربلا تکان سختی به ارکان شیعه داد: کشتن پسر پیامبر، اسارت اهل بیت پیامبر...چیزی بود که دنیای اسلام را مبهوت کرد و بعد هم اتفاقاتی چون واقه حره و قیام مختار و ... یعنی از نظر اخلاقی، فکری و سیاسی جامعه زمان امام دچار فساد است و جهتگیری مردم در زندگی دیگر دینشان نیست. امام حالا باید این جامعه را بازسازی کند به همین خاطر و برای احیای همین معنویت است که کلمات حضرت بیشتز "زهد"  و "معارف" می گوید البته در غالب دعا. چراکه نه تنها دسگاه حکومت وقت، که حتی مردم هم نمی خواستند امام بی پرده حرف بزند...نتیجه این زحمات سی ساله امام سجاد این است که در دوران امام باقر(ع) می بینیم که  وضع کاملا متفاوت شد.

بنابر این امام سجاد سه کار اصلی را در مدت امامت انجام داده اند تا زمینه برای آن هدف اصلی فراهم شود: اول اینکه باید اندیشه اصیل اسلامی را برای مردم بازگو کند تا این تفکر از بین نرود و صحیفه ایشان در بازگو مردن این اندیشه نقش مهمی دارد. دوم آشنا کردم مردم با حقانیت کسانی است که حکومت باید در اختیار آنها باشد. چرا که در طول سال های بعد از وفات پیامبر، تبلیغات بر ضد خاندان ایشان و  جعل احادیث در لعن و سبّ آن ها فضای فکری جامعه را پر کرده بود. در این صورت چگونه می توان حکومتی به دست اهل بیت تشکیل داد؟

در آخر نیز امام در تلاش بود تشکیلاتی بوجود آورد که محور حرکت های سیاسی آینده باشد. یعنی تشکیلا شیعی را که در اثر اتفاقات بعد عاشورا متلاشی شده بود را باز سازی کند. **

حالا وقتی اینگونه  به سخنان امام نگاه کنیم دیگر از آن امام بیماری که گوشه عزلت گزیده باشد خبری نیست...انشالله در پست بعدی یکی از سخنان امام را با همین دید بررسی می کنم.


در هشتم شوال های این سال ها هرچند که هنوز بارگاه ایشان امکان بازسازی ندارد، اما باید سیر ه و روش زندگی ایشان را در فکرمان بسازیم ....


** نقل به مضمون از کتاب" انسان 250ساله" ، فصل نهم

  • ط.علیخانی