سُبُلَ السَّلام

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

سُبُلَ السَّلام

زینت عبادت کنند گان / به مناسبت هشتم شوال

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

حتی وقتی اسم "بقیع" هم که می آید بیشتر از چند خط از امامم علی بن الحسین (ع) از ذهنم عبور نمی کند... با تخریب بارگاه مطهرش، چقدر خوب توانسته اند ایشان را در ذهن شیعیانش کمرنگ کنند... 

امام سجاد... یک صحیفه از او در ذهن دارم  و همان مساله بیماری ایشان در عاشورا  و حتی در قرآن بسر گرفتن های شب قدر هم آنقدر تند رد می شوم و آنقدر در روضه عاشورا تمرکز کرده ام  که گاهی ذهنم حتی صحیفه را هم به یاد نمی آورد و  می ماند همان بیماری ایشان...  یعنی چون ایشان در آن چندروز از محرم سال 61 بیمار بودند باید از کل امامت ایشان همین در زهن من برجسته شود؟! مطالبی که در ادامه می نویسم تلخیص بخشی از کتاب "انسان 250ساله" در این رابطه است:


توجه به اینکه هدف اصلی ائمه در طول زندگی همواره تشکیل حکومت بوده، خیلی مهم است.،تا ولایت الهی را در جهان حاکم کنند. نه اینکه فقط چند امام به این هدف نظر داشته اند و برخی دیگر از ایشان مانند امام سجاد کنج عزلت و عبادت گزیده باشند. با این دید است که می توان  حتی حوادث جزئی زندگی امام را درست تبیین کرد. 

حالا سال 61 است و  مسئولیت امامت علی بن الحسین (ع) بعد از واقعه عاشورا شروع شد. ایشان حدود 30 سال امامت کردند(61-95 ه.ق) که تمام اقدامات ایشان و حتی همان دعا های صحیفه ایشان نیز برای همین هدف مشترک بوده است. با توجه به همین هدف است که می بینیم امام در مدت امامت، تمام تلاش خود را کرده است تا قافله اسلامی را پیش ببرد. البته دوره امام سجاد(ع) کار با دشواری آغاز می شود چرا که حادثه کربلا تکان سختی به ارکان شیعه داد: کشتن پسر پیامبر، اسارت اهل بیت پیامبر...چیزی بود که دنیای اسلام را مبهوت کرد و بعد هم اتفاقاتی چون واقه حره و قیام مختار و ... یعنی از نظر اخلاقی، فکری و سیاسی جامعه زمان امام دچار فساد است و جهتگیری مردم در زندگی دیگر دینشان نیست. امام حالا باید این جامعه را بازسازی کند به همین خاطر و برای احیای همین معنویت است که کلمات حضرت بیشتز "زهد"  و "معارف" می گوید البته در غالب دعا. چراکه نه تنها دسگاه حکومت وقت، که حتی مردم هم نمی خواستند امام بی پرده حرف بزند...نتیجه این زحمات سی ساله امام سجاد این است که در دوران امام باقر(ع) می بینیم که  وضع کاملا متفاوت شد.

بنابر این امام سجاد سه کار اصلی را در مدت امامت انجام داده اند تا زمینه برای آن هدف اصلی فراهم شود: اول اینکه باید اندیشه اصیل اسلامی را برای مردم بازگو کند تا این تفکر از بین نرود و صحیفه ایشان در بازگو مردن این اندیشه نقش مهمی دارد. دوم آشنا کردم مردم با حقانیت کسانی است که حکومت باید در اختیار آنها باشد. چرا که در طول سال های بعد از وفات پیامبر، تبلیغات بر ضد خاندان ایشان و  جعل احادیث در لعن و سبّ آن ها فضای فکری جامعه را پر کرده بود. در این صورت چگونه می توان حکومتی به دست اهل بیت تشکیل داد؟

در آخر نیز امام در تلاش بود تشکیلاتی بوجود آورد که محور حرکت های سیاسی آینده باشد. یعنی تشکیلا شیعی را که در اثر اتفاقات بعد عاشورا متلاشی شده بود را باز سازی کند. **

حالا وقتی اینگونه  به سخنان امام نگاه کنیم دیگر از آن امام بیماری که گوشه عزلت گزیده باشد خبری نیست...انشالله در پست بعدی یکی از سخنان امام را با همین دید بررسی می کنم.


در هشتم شوال های این سال ها هرچند که هنوز بارگاه ایشان امکان بازسازی ندارد، اما باید سیر ه و روش زندگی ایشان را در فکرمان بسازیم ....


** نقل به مضمون از کتاب" انسان 250ساله" ، فصل نهم

نظرات  (۸)

  • عباس زاده
  • آه ...
    پاسخ:
    ...
    چه عجب اینجا به روز شد...:*
    پاسخ:
    سلام 
    تنبلی مارو ببخشید دیگه...
    سلام
    خیلی خوب بود این پست.
    تشکر
    الهی زیارت بقیع بارها روزی شما و ما! بشه. تررجیحا بی وجود وهابیت.
    با خوندن پست یاد مقدمه ی کتاب مرحوم شهیدی افتادم. در مورد امام سجاد ناز.
    پاسخ:
    سلام
    انشالله روزیمان شود
    کدوم کتاب مرحوم شهیدی؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یحرفون الکلم عن مواضعه.

    نویسنده در دوران کودکی توفیق درس خواندن در مدرسه های جدید را نداشته است. چرا و موجب چه بود؟ این مقدمه، جائی برای چنین بحثی را ندارد. و نیز اینکه باید از چنان پیش آمد متأسف باشد، یا خشنود، مورد ندارد و هر چه بود گذشته است. در نتیجه نمی داند دبستانهای دولتی پنجاه، شصت سال پیش درسی را برای یاد دادن اصول اعتقادات و مذهب و شناساندن و پیشوایان دین داشت یا نه؟ اگر داشت آن درس ها چگونه گفته می شد؟

    ما بچه مکتبی ها سی تا پنجاه تن - از پنج ساله تا هیجده ساله - زیر سقفی هشت ذرع در سه تا چهار ذرع جمع می شدیم و درس می خواندیم، یا بهتر بگویم روز می گذراندیم. ضمن خواندن سوره هایی از قرآن و کتابهائی از قبیل عاق والدین، گرگ و روباه، سنگ تراش، مکتب رفتن امام حسن و امام حسین،

    داستان طال لعین، جنگ علی علیه السلام با جنیان در بئر العلم، اصول دین و مذهب را هم تعلیم می گرفتیم. امامان خود را هم بایست می شناختیم. اما این درسها را چگونه و در چه حدی فرا می گرفتیم؟ داستانی است جالب که اگر فرصتی یافتم و نوشتم به خواندن آن می ارزد.

    در اینجا به مناسبت مقدمه ی کتاب حاضر نمونه ای کوچک، یا مشتی از خروار را می نویسم.

    درس اصول دین چنین آغاز می شد:

    - توحید بر چند قسم است؟

    - بر دو قسم: توحید ذاتی و توحید صفاتی.

    اما اگر کسی می پرسید ذات و صفات چیست و فرق این دو کدام است؟ هیچ کدام نمی دانستیم. پس از گذشت بیش از نیم قرن بر آن روزگار، باید بگویم عمق معلومات متعلم کمتر از معلم نبود. آنچه معلم می دانست همان بود که به ما یاد می داد و آنچه ما از بر می کردیم همان بود.

    [صفحه 4]

    که او می دانست.

    حداقل هفته ای یکبار باید درس های دینی را امتحان می دادیم. معلم یا جانشین وی که او را خلیفه می گفتیم درس ها را از تک تک ما می پرسید و ما همان جمله ها را که از روی نوشته یا گفته به خاطر سپرده بودیم بازگو می کردیم و یا به اصطلاح آن روز مکتب خانه، درسمان را پس می دادیم.

    - خدا چند تا است؟

    - یکی است.

    - چرا یکی است؟

    - جون اگر دو خدا باشد با هم می جنگند و ناچار خدای توانا خدای ناتوان را خواهد کشت. و باز اگر کسی می پرسید چرا این دو خدا باید با هم جنگ کنند. نه شاگرد جوابی داشت و نه استاد!

    پس از پایان بحث خداشناسی، نوبت به پیغمبر و امامان می رسید:

    - امام اول؟

    - مرتضی علی (ع)

    - امام دوم؟

    - امام حسن (ع)




    امام سوم؟

    - امام حسین (ع)

    - امام چهارم؟

    - امام زین العابدین بیمار (ع)

    مثل اینکه گفتن کلمه ی بیمار، پس از نام امام چهارم واجب بود. و من چون کلمه ی بیمار را می گفتم و یا از هم شاگردی های خود می شنیدم به قاعده ی تداعی معانی (که البته سالهای بعد دانستم این اصطلاح آن معنی را دارد) ذهنم متوجه حالتی خاص می شد.

    داستان از این قرار بود که من در دوران کودکی و حتی نوجوانی قسمتی از سال را بیمار و در بستر افتاده بودم و کاسه ی جوشانده و دواهای حکیم های آن روز از کنارم جدا ناشدنی.

    بنابراین هنگام برشمردن نام امامان چون به نام امام زین العابدین بیمار می رسیدم در ذهن محدودم (که حالا هم پس از گذشت شصت سال وسعتی چندان نیافته) قیافه ای غم زده و پژمرده مجسم می شد. که از شدت درد می نالد و از سوز و تب می گدازد و پی درپی قدح های فلوس و عناب و سپستان و پر سیاوشان و جوشانده ی گز انگبین و اکلیل و خار خسک را سر می کشد.

    کم کم بزرگ تر شدم، و به مجلس های سوگواری راه یافتم. این مجلس ها تنها جائی بود که حاجب و دربان نداشت، و مردم از هر طبقه بی تکلف می توانستند در آن شرکت کنند.

    هنگامی که گوینده یا نوحه خوان، گریز به صحرای کربلا می زد و نام امام زین العابدین بیمار به میان می آمد. همان صحنه ها را در نظر مجسم می کردم.

    تفاوتی که این درس با درس مکتب خانه ی ما داشت این بود که اولا امتحانی از شنوندگان گرفته نمی شد. دوم آنکه بر اوصاف امام بیمار: غل بر گردن، اسیر شترسوار و وصف هائی از

    [صفحه 5]

    این گونه اضافه می گردید. این تصویری بود از امام زین العابدین که

    تعلیمات مکتب خانه و تلقینات نوحه خوانان، در ذهن من و شاگردانی چون من باقی گذاشته بود.

    اندک اندک بزرگ تر شدم با کتابهای تاریخ و تذکره آشنا گشتم. کتابهائی چون جلاء العیون مجلسی و طوفان البکاء، مشکوه الادب مرحوم سپهر، و قمقام مرحوم حاج فرهاد میرزا... و بعد متن های قدیم و جدید عربی و سرانجام خواندن اسناد دست اول و سپس تحقیق و بررسی این سندها.

    در این سالها بود که دانستم آنچه از این گونه درس ها در کودکی به ذهن ما سپرده اند و حکم «النقش فی الحجر» را یافته با چه زحمتی باید زدوده شود و از کجا که چنین فرصتی برای همه همسالان من دست داده باشد.

    آشنائی با صحیفه ی سجادیه، و دقت در معانی بلند دعای ابوحمزه، و بررسی کتابهائی چون صفه الصفوه ابن جوزی و حلیه الاولیاء ابونعیم اصفهانی و کشف الغمه ی اربلی و مناقب ابن شهرآشوب، چهره ی نزدیک به واقع این شخصیت بزرگوار را به من نشان داد، و سی سال و پیش جزوه ای کوچک به نام (چراغ روشن در دنیای تاریک) نوشتم و منتشر شد. اکنون پس از گذشتن پنجاه سال بر دوره ی مکتب خانه و مجلس های سوگواری آن سالها، باید بگویم: آموزشی با چنان اسلوب ممکن است اثری نامطلوب در ذهن شنونده ای چون من بی بضاعت پدید آورد و دیگر مجالی برای وی فراهم نشود تا خطاهای انباشته در ذهن خویش را تصحیح کند. و خدای نخواسته نتیجه آن شود که شخصیتی بزرگوار - قطع نظر از مقام شامخ امامت و عصمت که شیعه بدان معتقد است - در مقابل سی سال تعلیم مسائل فقهی، ارشاد عملی، دستگیری بی منت از درماندگان، رأفت به





    مستمندان و زیردستان، در دهان شکستن سخنان ستمگران، خضوع و خشوع به درگاه پروردگار جهان، و بالاخره و بجای گذاشتن اثری در نهایت بلاغت و سخنانی در اوج فصاحت، از شیعیان و دوستداران خود لقب «بیمار» را بگیرد!

    اکنون که توفیقی دست داد تا این کتاب را فراهم آورم. کوششی فراوان بکار رفت که بر منطق و مدرک تکیه کنم نه بر عاطفه و احساس.

    من دراین کتاب ها آنچه نوشته ام چیزی است که تاریخ نویسان و جامعه شناسان اسلامی و حتی غیر مسلمانان، آنرا پذیرفته اند.

    چیزی ننوشته ام، که درک واقعیت آن برای مردم روزگار ما آسان نباشد، و از سوی دیگر نتیجه ی عملی بر آن مترتب نگردد، از میان همه ی نوشته ها آن را گزیده ام که تاریخ درست یا نزدیک به درست ضبط کرده است. بدین ترتیب در این کتاب کوشیده ام با نشان دادن آنچه در سندها است سیمایی از ظاهر این امام بزرگوار نشان دهم، اما باید بگویم درک مقام او از روی حقیقت و واقع، پیدا است که در توانائی کسی مانند من نیست و چنانکه در مقدمه ی کتاب دیگر نوشته ام، نمی گویم آنچه فراهم کرده ام حقیقت محض است... حقیقت محض را جز خدای بزرگ نمی داند.

    سید جعفر شهیدی

    تیر ماه 1364

    سلام
    زندگانی علی بن الحسین علیه السلام
    مشخصات کتاب

    عنوان و نام پدیدآور: زندگانی علی بن الحسین (ع )/ جعفر شهیدی ، ‫1297 - 1386.

    مشخصات نشر: تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ‫، 1374.

    مشخصات ظاهری: 230 ص.

    شابک: ‫5000ریال : ‫ ‫ 9644305302 ؛ ‫7500 ریال (چاپ هشتم) ؛ ‫5500 ریال (چاپ نهم) ؛ ‫6500 ریال (چاپ دهم) ؛ ‫14000 ریال (چاپ یازدهم) ؛ ‫19000ریال (چاپ سیزدهم) ؛ ‫ 23000 ریال (چاپ چهاردهم) ؛ ‫23000ریال(چاپ پانزدهم) ؛ ‫28000 ریال ‫: چاپ شانزدهم ‫ 978-964430-530-6:

    یادداشت: ‫چاپ هشتم : 1377.

    یادداشت: چاپ نهم : 1378.

    یادداشت: چاپ دهم : 1380.

    یادداشت: چاپ یازدهم : 1382.

    یادداشت: ‫چاپ سیزدهم: 1385.

    یادداشت: چاپ چهاردهم و پانزدهم: 1386.

    یادداشت: چاپ شانزدهم: 1388.

    یادداشت: ‫کتابنامه : ص . [212] - 214.

    موضوع: علی بن حسین (ع)، امام چهارم ، ‫38 - 94ق.

    شناسه افزوده: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

    رده بندی کنگره: ‫ BP43 ‫ /ش9ز9 1374

    رده بندی دیویی: ‫ 297/954

    شماره کتابشناسی ملی: م 74-6062


    پاسخ:
    سلام
    سپاسگزارم از معرفی کاملتون.
    جایی که جناب نجفی عزیز، کامنت های لذیذ می گذارد، نظر دادن های ما دیگر فایده ای ندارد. می شود مثل نقاشی های رنگ باخته...
    پاسخ:
    سلام
    قدم رنجه کردید...به هر ترتیب ما استفاده میکنیم جناب نایب از نظرات شما...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">